اگر مانند مدیران و متولیان پژوهش دانشگاه خوشبین نباشیم و کمی واقع بینانه تر به حال و روز فعلی کمیته نگاه کنیم، گمان نمی کنم در این موضوع تردیدی داشته باشیم که GCS این روزهای کمیته به زیر چهار و پنچ افت کرده و بسیار پور پروگنوز است. اگرچه خیلی وقت است که بین دانشجویان brain death کمیته قطعی شده و تحت MV (بخوانید تشریفات اداری وجهت حفظ امتیازدانشگاه) ادامه حیات می دهد. البته اگر کمی از بالاتر نگاه کنیم دیگر تشکل های دانشجویی دانشگاه هم وضعیت خیلی بهتری ندارند و بالاتر ازهمه اینها به اصطلاح «جنبش دانشجویی» است که چند صباحی است که با چشمانی بسته و بی تفاوت، بدون پاسخ به محرک های دردناک به زندگی نباتی خود ادامه می دهد.
اگرچه بیان پاتوژنز این سندرم به حق کاری مشکل و تخصصی است ولی به هر صورت در حد وسع فکری خود بعضی از این عوامل که در ایجاد آن نقش داشته اند را ذکر می کنم شاید که .....
۱-
فقدان مخاطب: اگر تئوری تفاوت های فردی در روانشناسی را بپذیریم و قبول کنیم که دانشجویان با هم متفاوتند و علایق و سلایق متفاوتی دارند نباید انتظار داشته باشیم که همه پژوهشگر شوند و اساسا همه به کارهای اجتماعی وگروهی علاقه داشته باشند. بنابراین با تعداد کم پذیرفته شدگان دانشگاه( برای مثال، امسال دانشگاه از کنکور سراسری تنها ۴۰ نفر پذیرفته شده داشت که از این میان ۳۰ پزشکی و ۱۰ پرستاری) نباید انتظار فعالیت های گروهی در سطح حتی دانشگاه های تیپ 3 را داشت چرا که آن ها حداقل ۲۰۰ تا ۲۵۰ ورودی دارند و در این میان ۱۰ تا ۲۰ تا آدم اکتیو وجود دارد. این استدلالی است که من مدت هاست خودم رو با اون خوشحال نگه می دارم، و این دست و پا زدن های ما چه بسا فراتر از حد انتظار و توان ماست.
۲-
مشکلات ساختاری و تعریف نشدن جایگاه پژوهش دانشجویی و در واقع دانشجو در دانشگاه: اگر این موضوع که، دانشجو در دانشگاه ما اساسا جایگاهش از سایر ارکان دیگر دانشگاه پایین تر است و اساسا پیشرفت همه جانبه دانشجویان دغدغه متولیان دانشگاه نیست را غلط فرض کنیم. دیگر این مثال ها را نمی شود نادیده گرفت که چرا کارگاه های آموزشی هیئت علمی و مراکز تحقیقاتی به طور منظم و برنامه ریزی شده برگزار می شود ولی متولیان پژوهش دانشجویی هیچ اهمیتی به رکود فعالیتها در این حوزه نمی دهند، تنزل جایگاه کمیته از تشکلی تحت نظر معاونت پژوهشی دانشگاه به معاونت پژوهشی دانشکده پزشکی و ...شواهد دیگری بر این مدعاست. اساسا مدت هاست شخصا به این نتیجه رسیده ام که حضور ما تنها بهانه ای برای رشد جایگاه علمی و اجتماعی به اصطلاح اساتید و مراکز تحقیقاتی دانشگاه است، دلیلم هم بر این مدعا رتبه پژوهشی دانشگاه است که همین امسال در جشنواره خوارزمی جزء دانشگاه های برتر قرار گرفت ولی از آن طرف در آزمون های علوم پایه و پره انترنی (لا اقال در دوره ما)، پایین ترین رتبه ها همیشه نصیب دانشجویان ما بوده است.
۳-
فقدان مدیریت کارامد و توانمند و دلسوز در راس خود کمیته: این عامل از آن جهت مطرح است که با وجود عوامل بالا، کمیته روزهای خیلی خوب و با نشاطی را تجربه کرده است. لااقل در دوره دبیری دکتر پیرنظر که همه خاطرات خوبی از آن دوران دارند و خیلی از بچه های موفق فعلی در زمینه پژوهش، موفقیت خود را مدیون فضای آن روزها می دانند. این موضوع نشان می دهد که حتی در چنین محیطی نیز می توان عملکرد قابل قبولی داشت.
مطمئنا اتیلوژی این سندرم مولتی فاکتوریال بوده و همه ما به نحوی در ایجاد آن مقصریم. هدف این چند خط هم که مطمئنا خالی از اشکال نیست و نظر شخصی نگارنده که یه دانشجوی سال پنجمی ناپخته و سرد و گرم نچشیده است ایجاد یه تلنگر در بچه هاست.
به امید فرداهایی بهتر برای کمیته