چندی پیش یکی از دانشجویان در کتابخانه ی دانشگاه در رابطه با انجام کار آنالیز پایان نامه ی خود با من صحبت می کرد که متوجه شدم حدود یک چهارم حجم نمونه ی کار خود را حتی جمع نکرده و تازه همان تعداد هم به طور ناکامل جمع آوری کرده است و از من خواست که بقیه ی حجم نمونه را خودمان اضافه کنیم!!
من با او مخالفت کردم و او هم در دفاع از کار خود گفت: که از استادم اجازه گرفته ام و استادم کاملا در جریان است و او به من گفت که دیتاسازی کنم! من که کاملا حیران و متعجب شده بودم اما دانشجو باز ادامه داد که استادم گفت، فلان استاد را می بینی که این همه مقاله دارد و به بقیه هم گیر می دهد خودش از هر 10 مقاله، 9 تا دیتاسازی دارد.
به راستی به کدام سمت در حال حرکت هستیم؟ می خواهیم به کجا برویم؟ آن هم با این همه سرعت. بار ها گفته ام و مثال زده ام این ها فقط نمونه های کوچکی از بد اخلاقی های پژوهشی نظام پژوهشی ماست. آن وقت نتیجه همین می شود که مثلا بقیه الله در بین دانشگاه ها رتبه ی فلان می شود و یا سرعت رشد مقالاتمان به فلان مقدار می رسد. نه این که همه اش داده سازی باشد اما این بد اخلاقی ها را داریم که اصلا پایه تحقیقاتمان را سست می کند و فقط نمی شود اسمش را گذاشت بداخلافی. شاید تعبیر مقاله های آبکی و... بهتر باشد.
آن ژورنالی که در جواب برای نویسنده ی ما می نویسد که شما در کشور جهان سومی هستید و داده های شما معتبر نیست، آیا حق ندارد؟