داستان پایان نامه (قسمت اول): بهرهکشی آکادمیک در روابط استاد و دانشجو
متن کامل این یادداشت این گونه است:
امروز باز مقاله ای از یکی از دانشجویان سابق نازنینم دریافت کردم مستخرج از پایان نامه ی ارشدش که با بالاترین درجه و ارزیابی موفق به دفاع از آن در دانشکده شده بود و اینک، قصد انتشارش در نشریه ای علمی دارد و متوجه شدم اسم من را بنا به شیوه ی متعارف این نظام آموزشی ناسالم، پیش از اسم خود بر مقاله نهاده است. و من طبق روال جاری ام، اسم خودم را کلاً حذف کردم و اکنون توضیحم را برای ایشان و سایر دانشجویان برجسته ی مشابه ایشان در این جا هم ذکر می کنم:
این که مدرسی شما را راهنمایی می کند وظیفه ی اوست، حق مادی راهنمایی یا مشاوره اش را از دانشکده دریافت می کند و "حق معنوی" مقاله ی مستخرج از آن پایان نامه هم حق دانشجو به تنهایی است. اگر استاد ایده ای خلاقاانه داده یا راهنمایی ای کرده، بنا به وظیفه ی استادی اش بوده است. نهایت این است که دانشجو در بخش ویژه ای در پایان نامه یا مقاله، تشکر یا ذکری از زحمات استادش به عمل می آورد. اگر استاد ایده های نابی داشته و دارد می تواند خودش به تنهایی یا با همکاری با گروهی از افراد - که مسلماً حقوق مادی و معنوی شان نیز می تواند محفوظ باشد - به انواع تولیدات علمی دست بزند و نیازی نیست از موقعیت دانشجویان ارشد یا دکترایی که در اختیارش قرار می گیرد، بهره برداری کند و در حقی که صرفاً متعلق به دانشجو است با تکیه بر رویه ی تحمیل شده در این نظام آموزشی ناسالم "شریک" شود. اگر خیلی خوب راهنمایی کرده دست مریزاد، اما این کار، وظیفه ی اوست... شما چند استاد را می شناسید که حاضر باشند طرح پژوهشی ای بگیرند و بعد از تهیه ی گزارش تحقیق، اسم دانشجویانی را که به همکاری با ایشان -در قبال پول و حتی گاه بدون دریافت حق الزحمه- پرداخته اند در کنار اسم خودشان ذکر کنند؟ آن دانشجویانی نیز که مطابق با میل خودشان اسم استاد یا اساتید راهنما یا مشاور را بر روی مقاله شان می نهند چه بسا (و نه صد در صد) همان هایی هستند که از ابتدا هم احتمالاً بر اساس همین انگیزه ها به سراغ استاد صاحب مقامی رفته اند و در واقع به نوعی با نگاه ابزاری به آن فرد می نگرند یعنی اگر فرد صاحب نام یا صاحب اعتباری باشد تمایل دارند با ذکر اسم ایشان، امتیازاتی را کسب کنند. به نظرم، این شیوه ها تداعی کننده ی نظام برده داری است اما در قالب و شکلی نوین، که عده ای از نیروی انسانی و فکری افرادی دیگر برای کسب امتیازات اجتماعی و دانشگاهی منتفع می شوند، گاه حتی با منت گذاری، و عده ای دیگر نیز تن به این بهره کشی می دهند، و جای تعجب دارد اگر اعتراضی نمی کنند، اما تعجب آور تر زمانی است که گاه حتی می بالند به این که اینگونه ابزار دست افرادی دیگر با عنوان پرطمطراق استاد شده اند! مجلات علمی دانشگاهی ما را که نگاهی بیاندازید متوجه ی کثرت تعداد مقالاتی می شوید که حاصل کار دانشجویان است، و خیلی کم در میان مقالات به مواردی بر می خورید که نام یک استاد به تنهایی ذکر شده باشد، که البته چه بسا همان ها را هم که دنبال کنید متوجه می شوید نام برخی دیگر هم لازم بوده بیاید که به دلایلی (!) از قلم افتاده یا جامانده است! به نظرم خوب است همانطور که در بسیاری موقعیت های دیگر، تشویق می کنیم به این که افراد، شخصیت مستقل خود را محترم بشمارند و به رابطه های فرادست - فرودستی متمایل نباشند، این رویه ها را زیرسوال ببریم، و امیدوار باشیم زمانی برسد که همچون بسیاری جوامع توسعه یافته تر، در صحنه های علمی هم شاهد همکاری های واقعی علمی بین افراد بالنده و ناوابسته باشیم.
.........................................................................................................................................
پی نوشت اول: جهت مشاهده منبع این مطلب به این لینک مراجعه فرمایید.
پی نوشت دوم: خلاصه ای از این مطلب در اولین شماره «کاغذ اخبار» بعد تعطیلات چاپ خواهد شد.
پی نوشت سوم: بی صبرانه منتظر نظرات شما هستیم
تشبیه به نظام برده داری خیلی جالب بود کلی خندیدم و درعین حال تاسف خوردم!
اوترشیپ، منتر و منتی همگی تعاریف خاص و مشخص خودشونو دارن و این مفاهیم نیاز به کارگاه های خاصی دارن هم برای دانشجویان و هم برای اساتبد(مخصوصا)
اما تاجایی که من تو کارگاه ها شنیدم معمولا دانشجو چون بخش اصلی و عملی کارو انجام میده و مقاله رو هم حداقل پیشنویسشو اون می نویسه میشه نویسنده ی اول و استادش میشه نویسنده ی مسئول و لزومی هم نداره که مقاله ها تک نویسنده باشه حتما و یا لزوما شکل درستش اینجوری باشه
انتشار این مطالب در کاغذ اخبار هم کار جالب دیگه ای هست که میتونه به هر حال تاثیر خودشو در حد یک کاغذ اخبار داشته باشه وبهتر توی اون تعاریف این حور مفاهیم هم گفته بشه