چند کلام حرف حساب...
دکتر قانعی در این جلسه با اشاره به پیشرفت های کشور در عرصه تولید مقالات به دو نکته اساسی و ظریف اشاره نمودند، بحث اول پیرامون عمق کم مقالات منتشر شده کشور بود که خود را به صورت استنادات پایین مقالات نشان می دهد. بحث دوم پیرامون سهم دانشگاه های علوم پزشکی در تولید مقالات کشور بود، بدین صورت که دانشگاه های علوم پزشکی تنها 50 دانشگاه کشور را از 2500 موسسه آموزش عالی کشور تشکیل می دهند و در حالی که تنها کمتر از 5 درصد بودجه پژوهشی را دریافت می کنند، بیش از 30 درصد تولیدات علمی کشور را به خود اختصاص داده اند.
خب نکته ای که اینجا به ذهن متبادر می شود این است که این بودجه پایین (کمتر از 5 درصد بودجه کشور)، کمبود امکانات (تنها 2 درصد موسسات علمی کشور) و تولید 30 درصد علم کشور، نشان دهنده و توجیه کننده عمق کم مقالات تولیدی هست. ای کاش آمار دقیقی از هزینه ای که به طور متوسط برای هر مقاله حوزه علوم پزشکی صرف می شود توسط مسئولین بیان شود. این نکته ای بدیهی است که هرچه بودجه ای که در اختیار محققین قرار می گیرد بیشتر باشد، کیفیت مطالعه انجام شده نیز بیشتر و بهتر خواهد بود (البته این مسئله ای چند بعدی است که علاوه بر بودجه، مهارت و سطح تسلط گروه مطالعه هم تاثیرگذار می باشد).
اجازه دهید مثالی ذکر کنم، در ارزشیابی و امتیاز دهی به طرح های مصوب دانشجویی که سالانه توسط وزارت بهداشت انجام می شود حداقل بودجه ای که به طرح ها باید اختصاص یابد تا مشمول امتیاز شود،یک میلیون ریال است، حال سئوال اینجاست آیا طرحی که با این بودجه انجام می شود، می تواند هزینه های اولیه طرح تحقیقاتی را تامین کند؟ و آیا اصولا با ده برابر چنین هزینه ای هم می توان پروژه ای ماندگار، اثرگذار و عمیق طراحی نمود؟
دکتر قانعی در ادامه به مهجوریت طب ایرانی و طب اسلامی پرداختند و با ذکر مثالی (اعطای گرنت توسط شاه خوارزمشاهی به یکی حکما جهت نگارش کتاب نوروآناتومی در 950 سال قبل) عنوان نمودند که دستاوردهای تاریخی ما در گذشته مهجور مانده و به دنیا شناسانده نشده و پتانسیل عظیمی در این قسمت وجود دارد که باید بالفعل شود.
اینجا نکته بسیار مهمی اشاره شده اما عملکرد وزارت بهداشت در این زمینه چندان رضایت بخش نیست. متاسفانه در سال های گذشته شاهد نوعی شعارزدگی در این زمینه هستیم، کارهای علمی دقیق بسیار کم انجام شده و از طرف دیگر با مدعیان دروغین طب سنتی و طب اسلامی برخورد قاطعی صورت نگرفته است و همین وجهه این بخش از طب را مخدوش نموده است.
اما شاید مهمترین قسمت صحبت های دکتر قانعی در باب مقالات دانشجویی بود، ایشان در این قسمت اشاره نمودند که دانشجویان باید اقدام به نوشتن مقالات مروری نمایند و در طول دوران دانشجویی 10 تا 15 مقاله مروری به چاپ برسانند.
به نظر حقیر این بخش از صحبت های دکتر با بخش های قبلی در تناقض است، در اهمیت یادگیری نگارش مقالات مروری در دوران دانشجویی هیچ شکی نیست اما این نوع نگاه (10 تا 15 مقاله) گذشته از این که قابل دستیابی باشد آیا توجیه پذیر نیز هست؟
البته با توجه به مشکلات پیش روی کشور در زمینه های اقتصادی و تامین بودجه و عملا بی هزینه بودن نگارش مقالات مروری و برای اینکه در رشد مقالات کشور خللی وارد نشود این مسئله قابل توجیه هست اما اینکه این نوع نگاه چه بلایی بر سر خلاقیت و نوآوری در زمینه های پژوهش می آورد مورد بحث جداگانه ای است.
در هرصورت، به اعتقاد بنده، دوران دانشجویی دوران کسب آمادگی هاست، دانشجو باید در این دوران علاوه بر کسب سواد پژوهشی، با سختی های پژوهش مواجه شود، روحیه علمی فکر کردن را در خود تقویت نماید و در انتها با انتشار مقالات علمی فعالیت های خود را به نتیجه برساند و آماده ورود به فضاهای علمی بعدی گردد.
خیلی خیلی جای تعجب داره
یه دانشجو پانزده تا مقاله مروری در زمان تحصیلش نمی خونه چه برسه بخواد بنویسه
حالا اگر یک نفر این قابلیت را داره استثنا است و نمیشه به همه تعمیم داد
اساتید هم خودشون بلد نیستن مقاله مروری بنویسند البته هستند اساتیدی هم که می نویسند
اصلا پژوهش نخواستیم بزارید همون درسمون را بخونیم
تولید علم هم مال همون دوستان آنسوی مرزها