داستان پایان نامه(قسمت دوم): نقش پایان نامه در نظام آکادمیک کشور
اگر از مسئولین امر سئوال شود که علت طراحی واحد درسی با عنوان پایان نامه در نظام آموزشی کشور چیست، قطعا پاسخ های قانع کننده و متنوعی را خواهید شنید. هدف از نگارش این مطلب نیز پرداختن به این موضوع و بررسی این دلایل نیست، بلکه جلب نمودن توجه سیاست گزارن و تصمیم گیران به یکی از اصلی ترین کارکردهای پایان نامه هست.
ضرورت یادگیری پژوهش و مهمتر از آن به دست آوردن روحیه پژوهش محوری و تفکر مبتنی بر پژوهش، که در یک کلام می توان آن را «توانایی حل مسئله» نامید، باید یکی از اساسی ترین کارکردهای نظام آکادمیک کشور باشد اما متاسفانه فاصله آموزش و پژوهش در نظام علمی کشور فرسنگ هاست و این مسئله باعث باعث شده است روند پیشرفت علمی کشور گاها چهره کاریکاتوری به خود بگیرد. در این میان پایان نامه فرصتی است هرچند اندک تا طی آن دانشجویان با مهارت های پژوهشی آشنا شوند و در حوزه مورد علاقه خود کمی بیشتر از حد معمول به مطالعه و نوآوری (نه به معنای تام کلمه) بپردازند. اما متاسفانه ساختار نظام آموزشی همین مطالبه حداقلی را نیز برنتافته و واحد درسی پایان نامه را که می تواند بهترین و خاطره انگیز ترین واحد درسی دانشجویان باشد به موضوعی بیخود، خسته کننده و صرفا سطحی- که باید از سر رفع تکلیف انجام شود- تبدیل نموده است.
در حالی که با طراحی یک برنامه منسجم می توان دانشجویان را به تدریج با مباحث مهمی مثل تولید و پرورش ایده، جستجوی منابع، مقاله خوانی، طراحی مطالعه، آمار زیستی، مقاله نویسی و بسیاری موضوعات دیگر آشنا نمود، وقت دانشجویان را در راهروها و ساختمان های دانشگاه و بیمارستان در پی انجام کارهای بی هدف و بی سرانجام اداری تلف می کنیم و دانشجوی بیچاره پس از چند ماه دویدن تازه موفق به تصویب عنوان پایان نامه خود شده است و این تنها آغاز مشکلات هست. فرصتهای ارزشمند آموزش دانشجو در پی انجام مسائل اجرایی (مثل پرونده خوانی قطره چکانی!، درمانگاه گردی جهت یافتن کیس!، تهران گردی جهت یافتن داروی مورد نظر مطالعه! و بسیاری موارد دیگر) هدر می شود و پس از جمع آوری داده ها (که انشاالله واقعی هم هستند!) و آنالیز سطحی (در حد P value!) و نگارش کتابچه، وارد روند اعصاب خردکن داوری (که آنهم کاملا عادلانه و موثر هست!) می شود و پس از گذران مدتی، جلسه دفاع و دردسرهای آن موضوعیت می یابد و پس از همه این مسائل دانشجو با یک نمره (کاملا واقعی!) موضوع را به پایان می رساند و در این میان برای اینکه نشان دهیم این پایان نامه ها بیخود و بی جهت نیستند و کل سیستم هدفدار بوده است بحث چاپ مقاله طرح را پیش از صدور اجازه دفاع پیش می کشیم و احیانا برای اینکه خدای نکرده دانشجویی وارد حوزه مورد علاقه خود نشود (که شاید تنها موتور محرکه -به جز اجبار آموزشی!- جهت پیگیری پایان نامه باشد) قوانین مختلفی مثل «یک استاد-یک دانشجو» را موضوعیت می بخشیم و همه اینها به کنار، در جلسه دفاع به جای بحث های علمی به این موضوع که نماد درصد باید سمت راست اعداد باشد یا سمت چپ آن! می پردازیم. البته در این میان از بسیاری موارد مثل اختلاف اساتید گروه های آموزشی با همدیگر و شورای پژوهش با همدیگر و همه با همدیگر! می گذریم و به دانشجو حق می دهیم در هر مقطعی با صرف هزینه ای کلان، به یکباره خود را از شر این همه دردسر برهاند.
آنچه که به آن اشاره شد تنها گوشه ای از وضعیت حاکم بر پایان نامه ها در دانشگاه هاست و با کمی تغییر، قابل تسری به همه دانشگاه های کشور. هدف از بیان این مسائل ذکر این نکته هست که در نظام آموزشی امروز کشور تنها محل اتصال آموزش و پژوهش در موضوع پایان نامه است و با تحلیل وضعیت موجود نیز چشم انداز امید بخشی حداقل در کوتاه مدت و میان مدت برای اصلاح ساختاری ارتباط آموزش و پژوهش متصور نیست. پس به همین دلیل چه زیباتر خواهد بود تا با اصلاح فرآیندها و تسهیل قوانین و برنامه ریزی منسجم از همین فرصت هرچند ناچیز برای آموزش مهارت های اساسی پژوهش و ایجاد انگیزش پژوهشی در دانشجویان استفاده نمود.
پی نوشت: اقدامات موثری در سطح دانشگاه در این حوزه در دست انجام هست، به محض نهایی شدن اطلاع رسانی خواهد شد.
داغ من یکی رو که حداقل تازه کردید...
خود من حداقل 6 ماه پشت تصویب عنوان بودم که به خاطر یک استاد - یک دانشجو منتظر شدیم...