خب از مدتی قبل شروع به نقد عالمانه فضای علمی کشور نموده ایم، امروز قصد داریم تا قسمت دوم این مسئله را بررسی نماییم و همچنان امیدواریم با نظرات خود ما را در عمیق تر نمودن مطالب یاری کنید. (جهت مطالعه مطالب قبلی به «قسمت اول» و «پی نوشت قسمت اول» مراجعه فرمایید.)
قسمت دوم: عدم بسط نظرات اندیشمندان
پیش از این گفتیم که یکی از مشکلات فضای علمی کشور عدم وجود فرهنگ شبکه ای است، در امتداد این مشکل، ما با پدیده دیگری مواجه می شویم و آن «عدم بسط نظرات اندیشمندان» کشورمان است.
برای مثال، ما در شبکه علمی غربی مشاهده می کنیم، زمانی که برای مثال دورکین، هایک یا حتی فریدمن و غیره (در حوزه های علوم انسانی) و پاستور، ادوارد جنر و سایر متفکرین (در حوزه های علوم پزشکی) و رادرفورد، شرودینگر، انیشتین و غیره (در حوزه فیزیک) و سایر حوزه های تجربی و نظری سخنی و تئوری را ارائه می کنند، افراد هم عرض این افراد شروع به نقد نظرات و دستاوردهای آنها می کنند و افرادی که این نظرات را پذیرفته اند در پاسخ به این نقدها شروع به بسط این نظرات می نمایند و ثمرات علمی و اجرایی آن را تبیین می کنند. حتی در مواردی شاهد هستیم نظرات، ایرادات توسط موافقین جمع آوری شده و در قالب کتاب های گرانسنگ به آنها پاسخ داده می شود.
باز هم متاسفانه در جامعه علمی کشور ما این سبک علمی رواج ندارد، اگر از علوم انسانی شروع کنیم علی رغم مطرح شدن مطالب عمیق توسط شهید مطهری،علامه طباطبایی و غیره شاهد نظرات و نقدهای محکم و استوار بر این نظرات نیستیم و احیانا اگر نظراتی مطرح شده شاهد جمع آوری این نقدها و پاسخ به آنها در قالب کتب علمی نیستیم. خب در سایر حوزه ها مثل علوم تجربی و فیزیک و غیره هم زیاد متفکرین ما جرات ابراز نظر در فضای علمی نداشته اند ولی از همین چند خرده نظریه صادر شده توسط متفکرین این حوزه نیز بازخورد مناسبی در فضای علمی پدید نیامده و بررسی چند نقد این حوزه هم بیشتر مطرح کننده حسادت هست تا نقد علمی.
پی نوشت: البته مطلب بالا در مورد یک مسئله در فضای علمی غرب مصداق ندارد و آن بحث "فرضیه تکامل" می باشد که همانند خط قرمزی در غرب مطرح می شود و تقریبا کسی جرات زیر سئوال بردن آن را حتی در فضای علمی ندارد.